معنویت درمانی

معنویت می تواند درمان بسیاری از بیماری های انسان مدرن باشد

معنویت درمانی

معنویت می تواند درمان بسیاری از بیماری های انسان مدرن باشد

معنویت درمانی

و انسان نیازمند معنویت است زیرا:
1- او مدرن شده است و هزاران بیماری از فرهنگ مدرنیته برخاسته است.
2- او بیش از حد از حقیقت «معنویت» فاصله گرفته است.
3- او بیش از حد به خود متکی شده است.

بنابراین انسان محتاج معنویت است.

پیام های کوتاه
  • ۳۱ فروردين ۹۶ , ۱۱:۰۵
    امید
  • ۲۳ فروردين ۹۶ , ۰۹:۴۹
    رفتن
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۳۱ فروردين ۹۶، ۱۱:۳۵ - زهرا باقری
    لایک:)
  • ۲۸ فروردين ۹۶، ۱۶:۲۴ - زهرا باقری
    درسته

سیره اقتصادی امیرالمومنین علی ع - بخش اول

يكشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۶، ۰۷:۴۶ ب.ظ


نوسنده : سلطان علی نایبی

مقدمه

پرداختن به سیره بزرگان دین یک امر لازم است، امّا سیره اقتصادی والیان صدر اسلام از آن جهت که الگوی رفتاری مسلمین بعد از خود نیز هستند به جهت قرابتشان به زمان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله ) می تواند ما را در کلیّات برخی از مسایل اقتصادی کمک نماید. و به برداشت های مناسبی برساند.

راهکارهای درآمد مالی  وسیره اقتصادی أمیرالمؤمنین علیه السّلام
سلطان علی نایبی مقدمه
پرداختن به سیره بزرگان دین یک امر لازم است، امّا سیره اقتصادی والیان صدر اسلام از آن جهت که الگوی رفتاری مسلمین بعد از خود نیز هستند به جهت قرابتشان به زمان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله ) می تواند ما را در کلیّات برخی از مسایل اقتصادی کمک نماید. و به برداشت های مناسبی برساند.
شخصیّت بارز امیرالمومنین علیه السّلام سبب شد که این مقاله را پیرامون سیره اقتصادی آن حضرت بنگارم.
یکی از مسایل مهم در بررسی سیره اقتصادی اشخاص پرداختن به موضوع منبع درآمد آن شخص میباشد.
منابع درآمد زندگانی امیرالمؤمنین علیه السلام در اداره خانواده غالباً صبغه تولیدی دارد ما در تلاشهای ایشان  برای تأمین مخارج زندگی و نفقه و اوقاف به اموری برمی خوریم که کمتر رنگ مصرف گرایی داشته و بیشتر از جهت تولیدی مورد توجّه است.
بی شک جامعه ای می تواند به فلاح اقتصادی برسد و استقلال مالی خود را بدست آورد که دائما بدنبال تولید سرمایه باشد و از تنبلی و تن آسایی پرهیزکند سیرۀ اقتصادی امیرالمؤمنین در تولید سرمایه بسیار مورد توجّه است.
حدیثی است ازامیرالمؤمنین دررابطه تولید: «من وجد ماءً و تراباً ثمّ إفتقر فأبعده الله»[1]کسی که آب داشته باشد و زمینی برای کشاورزی وهمچنان، فقیر بماند از رحمت خدا به دور باد. این مطلب درحقیقت بیانگراین مسأله است که انسانهایی که امکانات تولید دارند و استفاده نمی کنند با توجّه به این سخن به دنبال کار وتلاش بروند. در این مقاله پیرامون منابع درآمد مالی علی علیه السّلام به اختصار پرداختیم سپس در رابطه با سیره اقتصادی ایشان در امر حکومت داری پرداختیم. الف) کلید واژه های تحقیق اقتصاد
اقتصاد از باب افتعال است و مصدر فعل«إقتَصَدَ» صرف فعل چنین است«اقتَصَدَ  یَقتَصِدُ إقتِصاد».اقتصاد در کتب لغت به معنای میانه روی در کارها آمده است،«وَ الاقتِصادُ فِی المَعیشَة: هُوَ التَوَسُّطُ بَینَ الَّتبذیر وَ التَّقتیر؛[2]  اقتصاد در زندگی میانه روی بین زیاده روی و کم کاری است».در لسان العرب «قصد» به میانه روی درکارها وخلاف افراط معنا شده است.« القَصْد فی الشی‏ء: خلافُ الإِفراطِ و هُو ما بَینَ الإِسراف و التَقتیر ‏؛[3]قصد در چیزی خلاف افراط است و آن ما بین زیاده روی و کم کاری است».
اقتصاد در اصطلاح بهره گیری از روش ها وابزارهایی است که با صرف کمترین هزینه ، بیشترین بازدهی در تولید، توزیع و مصرف به دست آید.[4]  سیره
سیر در لغت طی کردن زمین را گویند.[5]
طریحی در مجمع البحرین می‌گوید: « و السیرة أیضا: الهیئة و الحالة. و کتاب السّیَر جمع سیرة بمعنى الطریقة؛ سیره به معنای چگونگی و حالت است. و کتاب سیَر که جمع سیره است به معنای طریقه و سلوک است».[6]
سیره در اصطلاح : یعنی نوع سبک ورفتار.[7] ب) معرّفی اجمالی امیرالمؤمنین علیه السّلام
علی بن ابی طالب علیه السّلام نخستین پیشوای مؤمنان وسرسلسلۀ جانشینان خدای تعالی در دین، است.
وی برادر رسول خدا ص و پسر عمو و وزیر ایشان و شوهر دخترش فاطمه سلام الله علیها بانوی دو جهان، می‌باشد. کنیۀ آن حضرت ابوالحسن است و در شهر مکّه در روز جمعه سیزدهم رجب، از سال سی ام عام الفیل به دنیا آمد،و ایشان در خانۀ کعبه به دنیا آمدند در حالی که کسی نه پیش از آن حضرت، و نه بعد از ایشان در بیت الله حرام به دنیا نیامد.مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف رضی الله عنها بود که (صرف نظر از اینکه مادر علی علیه -السّلام بود) همچون مادری برای رسول خدا (صلّی الّله علیه و آله) نیز بود، وآن حضرت در دامن آن بانوی (سعاتمند) نشو و نما کرد.[8]
ایشان درمیان خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و یارانش، نخستین کسی است که به خدای تعالی و پیامبرگرامیش ایمان آورد، و نخستین مردی است که پیغمبر او را به اسلام دعوت کرد و او پذیرفت. مدّت زندگانیش با رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) پس از  بعثت، بیست و سه سال بود که سیزده سال آن پیش از هجرت در مکّه بود، و در تمام گرفتاریها و بلاها(یی که برای آنحضرت پیش آمد) شریک بودو به خاطرآن حضرت، بسیاری از سختی ها را بر خود هموار ساخت، و ده سال دیگر پس از هجرت به مدینه بود( که در آنجا برای دفاع از آن بزگوار[و دین مبین اسلام] ) با مشرکین مبارزه کرد، و با کافران جنگ نمود، و دربرابر دشمنان آن حضرت خود را سپر بلا ساخته او را حفظ کرد. روزی که پیامبر(صلّی الله علیه وآله) رحلت کرد امیرالمؤمنین (علیه السّلام) سی وسه سال داشت.[9]
         بخش اول: منابع- راهکارهای درآمد مالی امیرالمؤمنین علیه السّلام در زندگی شخصی
  1-1- مزارع واموال شخصی امیرالمؤمنین
بدیهی است یکی ازمشاغلی که بشر از دیر باز با آن سروکارداشته است کشاورزی بوده است قضیه پذیرفته شدن گوسفند هابیل توسط خداوند عزّوجلّ و نپذیرفته شدن محصول زراعی قابیل که درروایات ما آمده است[10] ما را درقدم اوّل بدین مطلب رهنمون می سازد که کشاورزی از اوّلین مشاغلی بوده است که انسانها بدان وسیله امرار معاش می کردند.
یکی از منابع درآمد و مشاغلی که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) بدان وسیله امرار معاش می کردند کشاورزی بوده است، شیخ مفید از ابومخنف نقل می کند: وقتی  حضرت خواست از بصره بیرون برود در بین مردم  ایستاد وفرمود:
«ای مردم بصره چرا برمن اعتراض می کنید ؟ به خدا سوگند این دو(اشاره به پیراهن وعبا‌‌ی خودکرد) از دسترنج بافت خانواده من است. آن گاه فرمود: چه برمن خرده می‌گیرید به خدا سوگند این نیست (اشاره کرد کیسه ای که دردست داشت) مگر ازمحصول غلّه من درمدینه .اگرمن از نزد شما رفتم و بیش ازآنچه می بینید به همراه خود بردم من درزمرة خائنین هستم.»[11] سپس از بصره بیرون رفت ومردم اورا بدرقه کردند.[12]
بکر بن عیسی نقل می کند علی علیه السلام همواره می فرمود:
«یا أهل الکوفه إذا أنا خرجتُ مِن عندکم بغیرِ رَحلی و راحِلَتی وغُلامی فأنا خائنٌ؛[13]
 ای کوفیان اگرمن ازمیان شما رفتم و چیزی جز اثاثیه منزلم و شترم و غلامم همراه خود بردم مرا خائن بدارید»
بکر بن عیسی سپس اضافه می کند که:« وکانت نفقتُه تأتیه من غِلّته بالمدینه مِن یَنبُع »[14]
یعنی هزینه زندگی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) ازغلّه ای که برای اوازمدینه میرسید وآن حاصل مزرعه او در ینبع بود تأمین می شد از روایات فوق نتیجه می گیریم ایشان مزارعی در مدینه داشتند که هزینه زندگی  شخصی ایشان را تأمین وسبب بی نیازی ایشان از هزینه ها ودرآمد بیت المال بود. 1-2- اموال واملاک شخصی
      ازموارد تأمین کننده هزینه‌های زندگی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) اموال واملاک شخصی ایشان می‌باشد
آن حضرت در بالای حرّة الرجَلی درناحیه فدک ملکی به نام قصیبه داشتند. [15]همچنین ایشان باغی داشتند که آن را فروختند و میان فقرای مدینه تقسیم کردند و به خانه برگشتند درحالی که چیزی همراهشان نبود.[16] 1-3- کار کردن 1-3-1-  انجام کار در مقابل اجرت
 انجام کار در مقابل اجرت توسط ایشان معمولاً اینگونه برداشت می شود  که در سالهای اوّل هجرت بوده است وگرنه ایشان از دهه اوّل هجری به بعد در مزارع و باغات خودشان کار می کردند. در این زمینه  می فرمایند:
« یک روز درمدینه خیلی گرسنه شدم و برای اینکه کاری پیدا کنم بیرون مدینه رفتم، دیدم زنی مقداری خاک آماده کرده ، می خواهد آب روی آن بریزد (گِل درست کند) نزد اورفتم وپس از صحبت کردن ومعیّن کردن مزد واجرت ، بنا شد آب بیاورم ، خاکها را گل کنم وبرای آوردن هر دلو آب یک خرما مزد بگیرم. شانزده دلو آب کشیدم به طوری که دستهایم تاول زد ، پس خرماها را گرفتم وخدمت پیامبر آمدم و با حضرت از آن خرما خوردیم.[17]»   1-3-2-  باغداری و درختکاری
در احوالات امیرالمؤمنین (علیه السّلام) آمده است که : مردی نزد حضرت علی (علیه السّلام) یک وسق هسته خرما دید پرسید هدف ازگردآوری این همه هسته خرما چیست؟ حضرت فرمودند: صد هزار درخت انشاء الّله. راوی می گوید: امام علی (علیه السّلام) آن هسته ها را کاشت ویک دانه تباه نشد ونخلستانی پدید آمد که از اوقاف ایشان به حساب می آید.[18] 1-3-3- حفر چاه وقنات وچشمه
در مناقب آل ابی طالب آمده است که: امیرالمومنین علی(علیه السّلام)   در «ینبع» صد چشمه درآورد وبرای حاجیان خانه خدا وقف نمود وچاه هایی در راه مکّه و کوفه حفر کرد و مسجد فتح را در مدینه و مسجدی را در مقابل قبر حمزه ودر میقات و کوفه وبصره و آبادان بنا کرد.[19]
محدّث قمی می‌گوید: استاد ما از کتاب کامل مبرّد نقل می کند که : أبی نیزر از شاهزادگان عجم بود و درنزد من صحیح آن است که از فرزندان  نجاشی پادشاه حبشه بود ودر کودکی به اسلام  رغبت کرد ونزد رسول خدا(صلّی الله علیه وآله ) آمده اسلام آورد و با آن حضرت زندگی می کرد و بعد از وفات رسول خدا(صلّی الله علیه و آله ) با فاطمه سلام الّله علیها وفرزندان او بود.
ابونیزر می گوید: من ازطرف علی (علیه السّلام) عهده دار سرپرستی دو مزرعه « أبی نیزر» و « بُغَیبِغَه » بودم روزی علی (علیه السّلام) آمد و گفت: طعامی نزد تو یافت می شود؟ گفتم طعامی هست که آن را برای امیرالمؤمنین  شایسته نمی دانم .کدویی است از کدوهای مزرعه که آن را با روغن بد بویی پخته ام .فرمود : همان را بیاور. پس دست خود را با آب شست و مقداری از آن خوراک را میل نمود، آنگاه دوباره به سوی آب برگشت آن دو را به هم گرفت (دستهایشان را) ومقداری آب خورد وفرمود: ای أبونیزر دستها پاکیزه ترین ظرفهاست. سپس دست ها را به شکم مالید و فرمود:
« مَن أدخَلَه بَطنُهُ فی النّار فأبعَدَهُ اللّه؛
 « کسی که شکمش او را به آتش ببرد از رحمت خدا بی نصیب باد.»
سپس کلنگ را برداشت و به سوی چشمه سرازیر شده به کار مشغول گردید. چندی کلنگ می زد واز آب اثری نبود، سپس بیرون آمد ونفسی کشید و عرق از پیشانی گرفت و دیگر بار با کلنگ به سوی چشمه بر گشت وکلنگ می زد و همهمه می کرد تا آنکه آب مانند گردن شتر جستن گرفت وجاری شد.علی u بیرون آمد وگفتند: « أُشِهدُ الّلهَ أنّها صدقة ٌ». خداوندا گواه باش که این مزرعه وقف است.[20] 1-3-4- إقطاع
یکی از منابع درآمد امام علی (علیه السّلام) إقطاع است.
«اقطاع» واگذارى زمین یا معدن از سوى حکومت به مردم است زمین‏هائى محدود و معیّن، که به مالکیت کسى درمی‌آید و بعد از فوت صاحبش به ورثه‏اش میرسد بر خلاف طعمه- که آنهم زمین‏هائى است واگذارى ولى فقط تا زمان حیات صاحبش در اختیار اوست، اقطاعات تاریخ مفصلى دارد که خود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله هم واگذار مینموده، زمین‏هاى بایرى بوده تا مالکین آنها را آباد کنند یا زراعت و یا بنا و ساختمان و ایجاد قنوات، سه قسم اقطاع هست 1- اقطاع ارفاق 2- اقطاع سکونت 3- اقطاع تملیک و اگر در آبادانى یا زراعت آنها کوتاهى شود حکومت اسلامى آنها را بازپس گرفته بدیگرى واگذار میکند، البته خلفا بعدها این اقطاعات را به اطرافیان خود میدادند به میل خود واگذار و یا پس میگرفتند.[21]
گرچه در بیان فوق إقطاع را بر سه قسم نام بردیم امّا ابن منظور در لِسانُ العَرَب می گوید:« و أَما إِقْطاعُ المَواتِ فهو تملیک‏»[22] وی إقطاع زمینهای موات را به معنای تملیک می داند.
پس زمین های مرده ای که توسط حاکم به مردم مسلمان داده می شود إقطاع نام دارد. ابوعبید در الاموال نقل می کند که رسول الله فرمود: «عادی الارض» برای خدا و رسولش است. سپس می‌گوید:  «عادی الارض» به زمینهایی است که از عهد قوم عاد به جا مانده است و از حافظ نقل می کند که منظور از "عادی الارض"زمینهای مرده ای است که اختیار آن دست خداوند (عزّوجلّ)  ورسول (صلّی الله علیه و آله )اوست.[23]
ابن شبّه در تاریخ المدینه المنوّره نقل می کند که رسول گرامی اسلام [صلّی الله علیه وآله] در منطقه ذی العُشَیرَه دریَنبُع زمینی را به علی علیه السّلام به اقطاع داد.[24]
بیهقی در السّنن الکبری از امام صادق u ایشان از امام باقرu نقل می کند: عمر زمینی را در ینبع به علیّ ابن ابی طالب u داد پس آن حضرت زمینهای دیگری در اطراف آن خرید وبه آن ضمیمه نمود ودر آن چشمه ای احداث کرد ودرحالی که مشغول کندن چشمه بود ناگهان آب مانند گردن شتر بالا زد. حضرت فرمود: « به ورثه مژده دهید » . آنگاه آن را برای فقرا و مساکین وابن سبیل ودور ونزدیک در حال جنگ و صلح وقف نمودند تا ذخیرۀ روزی باشد که روی هایی سفید و صورتهایی سیاه می شود. [25]  بخش دوّم:   سیرۀ اقتصادی أمیرالمؤمنین علیه السّلام. مقدّمه
یکی ازکاربردی ترین مسأله در شناخت افراد، نظر افکندن به عملکرد آنهاست. دربارۀ سیرۀ اقتصادی امیرالمؤمنین(علیه السّلام) نیز نگاه کردن به عملکرد ایشان خود به خود به انسان نتیجۀ مورد نظر را می‌دهد و شناخت سیاست های ایشان در زمینۀ اقتصاد حکومتی می‌تواند ما را در شناخت شخصیّت ایشان ، کمک کند. در این بخش به این مبحث پرداخته ایم. 2-1-  سیرۀ أمیرألمؤمنین علیه السّلام در بیت المال 2-1-1-  شتاب درتقسیم بیت المال
ابوصالح سمّان می گوید: علی (علیه السّلام) را دیدم که داخل خزانه بیت المال شد و مقداری از بیت المال را دید که بدون استفاده مانده است ، فرمودند: چگونه این اموال را در اینجا می بینم در حالی که مردم به این اموال نیازمندند، سپس دستور دادند آن اموال رابین مردم تقسیم کنند. بعد از تقسیم بیت المال امر نمودندکه بیت المال جاروب وآب پاشی شود، بعد از جاروب بیت المال وآب پاشی آن، ایشان در خزانه بیت المال نماز گزاردند.[26]
در نقلی آمده است که ایشان آن قدر در امور بیت المال دقیق و محتاط بودند که در موردی شامگاهان بیت المال را  تقسیم کردند. [27] 2-1-2- تسویه درتقسیم بیت المال  2-1-2-1-  حقوق مساوی بین سپاهیان
وقتی أمیرألمؤمنین (علیه السّلام)  بعد ازجنگ جمل ، به بصره رسیدند و چشمشان به بیت المال بصره خورد، دستهارا برهم زدند و فرمودند: «غُرّی غَیری» ( یعنی برو دیگری را فریب بده) ، موجودی بیت المال 600،000درهم بود که همه را درمیان سپاهیان تقسیم نمودند وبه هریک پانصد درهم رسید.درپایان تقسیم ، پانصد درهم باقی ماند که آن رابرای خودشان اختصاص دادند، که ناگهان فردی در رسید و مدّعی شد که در این نبرد شرکت داشته ولی نام او از قلم افتاده است .امام علی (علیه السّلام) آن پانصد درهم را به او دادند وفرمودند: سپاس خدا[عزّوجلّ] را که دراین مال چیزی به خود اختصاص ندادم.[28]
دراین واقعه که نمونه ای از عملکرد أمیرألمؤمنین(علیه السّلام) را در تقسیم بیت المال مشاهده می کنیم ، می نگریم که حضرتش هیچ تفاوتی بین فرماندهان لشکر و سربازان نمی گذارد و به همۀ آنها نفری پانصد درهم می دهند. نه تنها بین سپاهیان و فرماندهان تفاوتی قایل نمی شوند بلکه برای خودشان که فرمانده کلّ و رهبر سپاه می باشند نیز حقّی برابر با سپاهیانش قرارمی دهدند، که آن راهم به بازمانده آخری می دهند.این رخداد تاریخی تنها نمونه ای کوچک از سیره ایشان درتقسیم بیت المال رانشان می دهد. 2-1-2-2- برتری نبخشیدن به اصحاب سرشناس
منقول است که طلحه وزبیر نزد امیرالمؤمنین u آمدند وگفتند: آنچه از بیت المال به ما دادی عمر چنین نمی کرد.(بیشتر می داد) امیرالمؤمنین u فرمودند : رسول الله چگونه به شما مستمرّی می بخشیدند؟ پس آن دو ساکت شدند.
امیرالمؤمنین u فرمودند: آیا رسول الله بیت المال را بین مسلمین مساوی تقسیم نمی کرد؟ گفتند: بله، حضرت فرمودند: پس بگویید سنّت رسول الله r  اولی تر است یا سنّت عمر؟ گفتند: سنّت رسول الله r ، امّا ای امیرالمؤمنین ما سابقه و قرابت به رسول خدا r وجایگاهی در اسلام داریم. حضرت فرمودند: سابقه شما بیشتر است یا سابقه من؟ گفتند سابقه شما ای امیرالمؤمنین. حضرت فرمودند: قرابت شما به رسول خداr بیشتر است یا قرابت من؟ آن دو پاسخ دادند: قرابت شما. حضرت فرمودند : جایگاه شما در اسلام بزرگتر است یا جایگاه من ؟ گفتند: جایگاه شما. سپس امیرالمؤمنین u فرمودند: به خدا قسم من و کارگرم که دراینجاست ( پس ارشاره کردند به کارگری که اجیر کرده بودند) به یک اندازه در بیت المال سهم داریم ، هیچ فرقی بین ما دو نفر نیست. [29] 2-1-2-3-  رعایت مساوات بین قبایل
 عاصم ابن کلیب از پدرش نقل می کند که : برای امیرلمؤمنین u مالی از اصفهان آوردند، واهل کوفه پنج طایفه بودند، حضرت آن مال را بین آن هفت طایفه بصورت مساوی تقسیم کردند تا اینکه قطعه نانی اضافه آمد. ایشان آن قطعه نان را به هفت قسمت تقسیم نمودند، سپس بزرگان هفت طایفه را فرا خواندند وبین آنها به قید قرعه تقسیم کردند.[30] 2-1-2-4-  مساوات بین عرب وعجم
منقول است که یک زن اعرابی ویک زن از موالی برای گرفتن حقّ خود از بیت المال نزد امیرالمؤمنین u آمدند. و ایشان امر کردند که به هریک از آنها مقدار مشخّصی از طعام و چهل دهم دیگر نیز بدهند . زن عجمی حقّ خود را گرفت ورفت ، امّا زن عرب، گفت : ای امیرالمؤمنین به من همان قدری دادی که به آن زن  پرداختی، در حالی که من از عربم و او از موالی است.
علی u به آن زن عرب فرمودند: « من در کتاب خدا نگریستم و فرقی بین فرزندان اسماعیل  و اسحق نیافتم »[31] منظور حضرت از این سخنان این بود که اگر بنا باشد بین فرزندان اسماعیل واسحق نیز مالی را تقسیم کنم مساوات را بین آنها رعایت می کنم در حالی که اسماعیل هم ذبیح الله بود و هم از اجداد ایشان بحساب می آید ، وبا این سخن خواستند به آن زن عرب، بفهمانند که  ما فرقی بین عرب و عجم نمی گذاریم. 2-1-3- امتیاز ندادن به خویشان در استفاده از بیت المال 2-1-3-1- موا جه با برادرش عقیل
عمروابن علاء نقل می کند که: وقتی عقیل از امیرالمؤمنین u مالی از بیت المال را طلب نمود، امیرالمؤمنین u به او گفت: برای اقامه نماز جمعه بیا. در روز جمعه وقتی که امیرالمؤمنین u نماز جمعه را خواندند رو به عقیل کردندو فرمودند: چه می گویی درباره کسی که به این جماعت خیانت کند؟ عقیل گفت : آن شخص فرد بد کرداری است. امیرالمؤمنین u فرمودند: وتو نیز مرا امر می‌کنی که به این جماعت خیانت کنم و از بیت المال [مازادبرحقّت] به تو بدهم.[32]
درگفتارفوق می بینیم که امیرالمؤمنین u حاضر نشدند حتّی برای برادر خودشان بیشتر ازسهمش از بیت المال به او بپردازند. 2-1-3-2-  برخورد باپسرعمویش ابن عبّاس
ابوالأسود دوئلی جانشین عبدالله ابن عبّاس درولایت بصره درنامه ای به امام علی u نوشت : عبد الله ابن عبّاس از بیت المال بصره بناحقّ ده هزار درهم گرفته است ونامه ای شما به ابن عبّاس  نوشته بودید که آن اموال رابرگرداند، امّا او همچنان از پرداخت آن مبلغ امتناع می ورزد.
امیرالمؤمنین u با دریافت این نامه دوباره به ابن عبّاس نامه ای نوشت و او را به خدا سوگند داد که آن اموال را برگرداند[یا قسم یاد کرد که آن اموال را از او بگیرد و به خزانه مسلمین برگرداند].
زمانی که ابن عبّاس آن مبلغ یا اکثرآن رابرگرداند امام علی u به او چنین نگارید:
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْمَرْءَ قَدْ یَسُرُّهُ دَرْکُ مَا لَمْ یَکُنْ لِیَفُوتَهُ وَ یَسُوؤُهُ فَوْتُ مَا لَمْ یَکُنْ لِیُدْرِکَهُ فَما  أتاکَ مِنَ الدُّنیا فَلَا تَکُثرْ بِهِ  فَرَحاً وَ مَا فَاتَکَ مِنْهَا فَلَا تَکثُر عَلَیْها جَزَعاً وَ أجعَل هَمَُّکَ لِمَا بَعْدألمَوت؛                        
 انسان راچیزی خوشحال می کند که چون بدستش آید دیگر آن را از دست  ندهد،وچیزی ناراحتش می‌کند که چون ازدست رود دیگر بدست نیاید.پس آنچه ازدنیا به دستت می آید خیلی بدان خوشحال مباش، وآنچه از دنیا ازدستت می رودخیلی برآن بی تابی مکن وتلاشت رادرآمادگی به سرای باقی مصروف بدار».[33]                                                      ابن عبّاس همواره می‌گفت: هیچ سخنی برمن هرگز مانند این سخن امیرالمؤمنین تأثیر نگذاشت. [34]   2-2- سیرۀ امیرالمؤمنینu در ساماندهی اقتصاد مسلمانان       2-2-1- نظارت بر بازاریان مسلمان
       أبی مطر می گوید :
 روزی أمیرالمومنین (علیه السّلام) را دیدم به دنبال ایشان رفتم تا اینکه ایشان به دار بنی أبی معیط که بازار شتران بود رسیدند و فرمودند: «خرید وفروش کنید امّا سوگند نابجا برزبان جاری مسازید که متاع را از بین می برد و برکت را نابود می سازد».
سپس از آنجا گذشتند تا به بازار خرما فروشان رسیدند، وکنیزی را دیدند که گریه می کند؟ فرمودند: چرا گریه می کنی؟ گفت کنیزی هستم که  از این مرد [اشاره به مرد خرما فروش کرد] به یک درهم خرمایی خریده ام ، امّا مولای من امتناع ورزید از قبول آن و حال خرما را آورده‌ام و این فروشنده پس نمی گیرد، تا درهم من را برگرداند.
علی(علیه السّلام) فرمود: ای مرد خرما را بگیر و درهم او را بازگردان، که او مجبوراست.ولی آن شخص امتناع ورزید از اینکه فرمان حضرتش را اجرا کند.من به مرد خرما فروش گفتم: آیا می دانی ایشان کیست؟ گفت :نه، گفتم ایشان علی امیرالمؤمنین (علیه السّلام)است با این سخن من او خرمای کنیز را پس گرفت و درهم اورا بازگرداند، وخطاب به امیرالمؤمنین علیه السّلام گفت: دوست دارم از من راضی شوی ای امیر مؤمنان! حضرت فرمود: « درصورتی از تو راضی می شوم که حقوق مشتریان را ضایع نکنی و بپردازی ».
ایشان در حالی که از بازارخرمافروشان می گذشتند می فرمودند: « ای خرما فروشان! مساکین را اطعام دهید تا کسب شما رونق بگیرد و پرورش یابد.» سپس در حالی که عدّه ای از مسلمانان نیز همراهشان بودند، به بازار ماهی فروشان رسیدن وفرمودند: «در بازار ما مسلمانان ماهی مرده نباید فروخته شود».[35] 2-2-2- کنترل عاملان خراج
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به عامل خود درعکبراء اینچنین سفارش کردند:
« توجّه کن وقتی بر آنان [ اهل ذمّه] وارد می‌شوی از آنان لباسی برای زمستان و تابستان مخواه، و غذایی طلب مکن، و چارپایی را که بوسیلۀ آن کار می‌کنند از آنان مگیر.
مبادا به خاطر درهمی به یکی از آنها شلّاقی بزنی و یا از یکی از آنها خراج بیشتری طلب کنی، زیرا ما ما موظّفیم با گذشت ورأفت با آنان رفتار کنیم، اگر جز از این گزارشی از تو به من برسد تو را عزل می‌کنم».[36] 2-2-3-  فقرزدایی و عمران بلاد
یکی از وظایف رؤسای هرحکومتی توجّه به فقر زدایی در منطقه تحت فرمانروایی خویش است.امیرالمؤمنین(علیه السّلام) نیز در زمان ریاستشان بر حکومت سرزمین اسلام به این مهمّ توجّه خاصّی نشان میدادند، و از دغدغه های اصلی ایشان فقر زدایی از جامعه بود. ایشان دراین رابطه به یکی از کارگزاران خویش می فرمایند:
«باید تلاش تو در آبادانى زمین بیشتر از جمع آورى خراج باشد که خراج جز با آبادانى فراهم نمى‏گردد، و آن کس که بخواهد خراج را بدون آبادانى مزارع به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدّتى دوام نیاورد»[37]                                                                                                                              
مشاهده می کنیم که توجّه به آبادانی شهرها بیشتر از ستاندن خراج از مردمان ساکن آنها ، در دیدگاه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) اهمیّت دارد . فقر زدایی و آبادانی بلاد از مسائلی است که ایشان عنایت ویژه‌ای برآن داشتند.
. ایشان در سخنانی مالک اشتر را به یاری فقرا اینچنین فرا می خوانند:
« ٍ ثُمَّ اللَّهَ اللَّهَ فِی الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِینَ لَا حِیلَةَ لَهُمْ مِنَ الْمَسَاکِینِ وَ...» ؛[38]           سپس خدا را خدا را در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چاره‏اى ندارند، [و عبارتند] از زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان. همانا در این طبقه محروم گروهى خویشتن دارى کرده، و گروهى به گدایى دست نیاز بر مى‏دارند، پس براى خدا پاسدار حقّى باش که خداوند براى این طبقه معیّن فرموده است: بخشى از بیت المال، و بخشى از غلّه‏هاى زمین‏هاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده‏
[1] - شیخ حرّعاملی،  وسائل ألشّیعه، مؤسّسه آل البیت، قم، 1409 ه.ق، ج17،ص41.
[2] - فخرالدّین الطّریحی، مجمع البحرین، کتابفروشی مرتضویّه، تهران، 1375، ج 3،ص 128.
[3] - ابن منذور،  لسان االعرب، دارصادر، بیروت، 1414ق.ج 3 ص 354.
[4] - محمّد مهدی کرمی، و محمّد پورمند، مبانی فقهی اقتصاد اسلامی، پژوهشکده حوزه و دانشگاه و انتشارات سمت، چاپ اوّل، پاییز 1380، ص 8.
[5] -  راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دارالعلم الدّارالشّامیه، دمشق-بیروت، 1412ق، ص 432.
[6] - فخرالدّین الطّریحی،  مجمع البحرین،  ج 3،ص340.
[7] -  شهید مرتضی مطّهری ،سیری در سیره نبوی، ،انتشارات صدرا، چاپ سی وسوّم،1385،ص 46.
[8] -  شیخ مفید، الإرشاد، مترجم  سیّد هاشم رسولی محلّاتی، دفتر نشرفرهنگ اسلامی، چاپ نهم 1386. ج1، ص2و3.
[9] - همان ،ج 2،ص4.
[10] - شیخ کلینی، الکافی، دارالکتب ألاسلامیّه، تهران، 1365 ه.ش،ج8، ص 113.
[11] - شیخ محمّد تقی تستری،بهج الصّباغه فی شرح نهج البلاغه، منشورات مکتبه الصّدر، چاپ اوّل، 1398 ه.ق، ج 12،ص105.
[12] - همان، ج12، ص105.
[13] - ابراهیم إبن محمّد ثقفی کوفی، الغارات، تحقیق سیّد جلال الدّین، سلسله انتشارات انجمن آثارملّی، چاپ دوّم، بی تا، ج1،ص 68.
[14] - همان ،ج1،ص 68.
[15] - نورالدّین علیّ إبن أحمد سمهودی،وفاء الوفاء بإخباردارألمصطفی، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، بی تا، ج 3،ص1186.
[16] - احمد امین ، التّکامل فی الاسلام ، دارالنّعمان للطّباعه والنّشر، طبعه الرابعه،ج4،ص170.
[17] - علی ابن عیسی إربلی، کشف الغمّه فی معرفه ألأئمّه، تحقیق سیّد هاشم رسولی محلّاتی، دارالکتب الاسلامی، بیروت،ج1،ص175.
[18] - ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب ، تصحیح سیّد هاشم رسولی محلّاتی، قم، انتشارات علّامه،ج2،ص123.
[19] - همان، ج 2، ص123
[20] -   شیخ عبّاس قمی، الکنی وألألقاب، مکتبه الصّدر، طهران، بی تا، ج3،ص138. ترجمه از کتاب منابع مالی اهلبیت، نورالّله علی دوست خراسانی، دفتر نشرو فرهنگ اسلامی، چاپ اوّل 1379ش.ص 155.
[21] - سیّدغلام رضا خسروی حسینی، ترجمه وتحقیق مفردات الفاظ قرآن، انتشارات مرتضوی، تهران، 1375ش.ج3، ص222.
[22] - ابن منظور،لسان العرب، دارصادر، جلد8، صفحه 286.
[23] - ابوعبید، کتاب الاموال، دارالفکر، بیروت، 1408ه.ق، ص347.
[24] - ابن شبّه، تاریخ المدینه المنوّره، دارلکتب العلمیّه، بیروت، الطّبعه الاولی، 1417ه.ق، ج1،ص137.
[25] - بیهقی، السّنن الکبری، دارألمعرفه، بیروت، بی تا،ج6،ص160.
[26] - ابن عساکر، تاریخ دمشق، دارالفکر، 1421ه.ق،ج2،ص476.
[27] - شیخ حرّعاملی،وسایل ألشّیعه، ج15،ص108.
[28] - آیت الّله جعفرسبحانی، فروغ ولایت، مؤسّسۀ إمام صادق u ،قم، چاپ اوّل، زمستان 1374 ش.ص461.
[29] - علّامه مجلسی، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، چاپ دوّم، 1403ق.ج41، ص117.
[30] - علّامه مجلسی، بحارالانوار، ج41، ص118.
[31] - الکاندهلوی، حیاه الصّحابه، دارالهلال، الطبعه الأولی، 2004م،ج2،ص197.
[32] - علّامه مجلسی، بحارالانوار، ج 41، ص114.
[33] - یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمّد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی وفرهنگی، چاپ هشتم، 1378 ش.ج2، ص 122.(ترجمه با اصلاحات مؤلّف مقاله).
[34] - همان،
[35] - ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج42، ص486.
[36] - قاضی ابو یوسف یعقوب ابن ابراهیم، کتاب الخراج، دارالمعرفه، بیروت، بی تا.ص 16.
[37] - نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی، موسسه مشهور، قم،  چاپ اول 1421ق. نامه 53.
[38] - همان،  نامه53.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی